کد مطلب:140322 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:112

صف آرایی عمر بن سعد در مقابل امام حسین
مرحوم مفید در ارشاد می فرماید:

و اصبح عمر بن سعد فی ذلك الیوم و هو یوم الجمعة و قیل یوم السبت العاشر من المحرم، فعبا اصحابه و خرج فیمن معه من الناس نحو الحسین علیه السلام و كان علی میمنته عمرو بن الحجاج و علی میسرته شمر بن ذی الجوشن و علی الخیل عروة بن قیس و علی الرجالة شبث بن ربعی و اعطی الرایة دریدا مولاه.

روز دهم محرم كه روز عاشوراء است جمعه و به قولی شنبه بود كه عمر بن سعد ملعون صبح كرد و بدون درنگ یاران خود را آماده و بسیج نمود بطرف امام حسین علیه السلام.

عمرو بن حجاج را امیر دست راست و شمر بن ذی الجوشن را فرمانده دست چپ و عروة بن قیس را سردار سواران و شبث بن ربعی را امیر پیادگان قرار داد و لواء اعظم را بدست غلامش بنام درید داد.

شرح و توضیح

ارباب تاریخ گفته اند: در لشگر پسر سعد حرامزاده از بلاد و قبائل بسیار نفرات جمع شده بودند از جمله:

شام، حلب، تكریت، ساباط، موصل، بصره، مدائن، عراق، و از قبائل:

خوارج، حمیره، كنده، آل مطعون، جثعم، سكون، عباده مضر، ربیعه، مذحج، خزاعه، یربوع، محلب، نبط، شاكریه، خزیمه، مسجد بنی زهره مردان سواره و پیاده به مقدار زیادی آمده بودند، رؤسای كوفه و شام جملگی با غلامان و نوكران و چاكرانشان حاضر بودند حاصل لشگری در آن روز فراهم شده بود كه چشم روزگار نظیرش را بخود ندیده بود، خیل سپاه همچون موج دریا در تلاطم بود، علم ها را افراشته همچون بادبان كشتی ها در اهتزاز بودند، سرداران و سران سپاه


در جلوی سراپرده پسر سعد ملعون صف كشیده، و آن روسیاه در حالی كه غرق در سلاح بود نقشه قتل پسر پیغمبر را در سر می پروراند و آرزو می كرد هر چه زودتر كار فیصله داده شود تا در اولین فرصت خود را در اریكه حكومت بر ری كه منتها تمنای او بود ببیند.

باری جهت آرایش لشگر عمرو بن حجاج را به سرداری دست راست لشگر تعیین نمود و شمر حرامزاده را سپه سالار دست چپ نمود، خولی سنگدل را به كمك عمرو بن حجاج و حرمله ولد الزنا را به نصرت شمر فرستاد و خود در قلب لشگر ایستاد و علم را به غلام خود درید سپرد، تیر و كمان خویش را به پسرش حفص داد و وی را به قلب لشگر فرستاد، حصین بن نمیر را سركرده كمانداران نمود و محمد بن اشعث را رئیس سنگ اندازان كرد و ابوایوب غنوی را سركرده بیلداران نمود و حاصل كلام آنكه هر كاری را به سرداری تفویض كرد و بدین ترتیب صفوف لشكر را آراست و سپاهی در كمال آراستگی تنظیم نمود سپس به فرمان وی طبل ها نواخته شد و بوق و شیپورها به صدا درآمده اسبها شیهه می كشیدند و نفرات لشگر كه عدد آنها را خداوند متعال بهتر می دانست دست می زدند و هلهله می كردند، پای به زمین می كوفتند، غلغله ای در آن سرزمین به راه انداختند و زمین و زمان را به لرزه درآوردند.

در خیمه های ابی عبدالله علیه السلام محترمات و مخدرات و اطفال وضع عجیب و دلخراشی داشتند، اشگ چشم بانوان مانند سیل جاری بود و از بیم دشمن در اضطراب و واهمه افتاده بودند صدای ناله و زاری و افغان در سراسر خیام امام علیه السلام به گوش می رسید، یكی بر زانو می زد، دیگری بر سر می كوبید، یكی صورت می خراشید، دیگری گیسو می كند از طرفی دیده می شد كه یكی گریبان می درد و یكی دیگر بر سینه می كوبد اطفال خردسال دو و سه سال از دیدن این هیئت


وحشت اثر و به گوش رسیدن صداهای مهیب طبل طبالان و بانگ بوق ها و شیپورها و طنین آواز سنج ها چنان دچار رعب و دهشت شده بودند كه گوئی لحظات دیگر روح از كالبد ایشان پرواز خواهد نمود، جملگی صدا به گریه و شیون بلند نموده بودند خلاصه كلام آنكه چنان زاری و افغان در خیمه های امام علیه السلام بپا شده بود كه حضرت مجبور شدند با دلی شكسته و غربتی غیر قابل توصیف به میان خیمه ها آمده و آن وضع و حالت رقت بار زنان و بچه ها را دیدند بی اختیار زار زار گریستند و بعد محاسن شریف بدست گرفته فرمودند:

لعمری ان البكاء امامكن ای بانوان و ای دختران شما را به جان من خاموش باشید گریه شما بعد از این است هنوز من زنده ام، جوانان من همچون سرو و شاخ شمشاد در قید حیات بوده و جلو دشمن را گرفته اند مترسید تا من و جوانان و اصحاب و یاوران من زنده هستند احدی جرأت نمی كند به این خیمه ها وارد شود بهر صورت امام علیه السلام بانوان و اطفال را به نحوی آرام و ساكت فرمودند.